سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ
اوقات شرعی

تقریرات کلاسی درس تفسیر مشترک 1: تفسیر سوره علق - تفسیر سوره علق

جلسه ی دهم (یکشنبه 86/3/6 ساعت 11:29 صبح)

                                                               بسم الله الرحمن الرحیم

طبیعتا تقوی متضمن معنای کار نیک هم هست به همین رو تقوی با بر و احسان و مانند آنها مترادف آمده است مانند : ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون ( نحل – 128 ) و تعاونوا علی البر و التقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان و اتقوا الله ان الله شدید العقاب ( مائده -2) ← نیکوکاری و ترس از خدا

فاتقوا الله و الصلحوا ذات بینکم و اطیعوا و رسوله ان کنتم مومنین ( انفال – 1 )

بنابراین امر به تقوی یعنی امر به بر و نیکی کردن معمولا متعلق امر فعل است چنانچه  آمده است : ان الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی ( نحل – 90)

و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالعروف (ال عمران – 104 )

کذب

آنچه جای بررسی دارد این است که ابوجهل چه چیزی ر اتکذیب کرده است موارد تکذیب در قرآن نشان می دهد که مشرکان مکه چند چیز را تکذیب کرده اند :

تکذیب نبوت پیامبر (ص) آیاتی که این معنا را قید می کند ، ایات سوره ی علق و آیات سوره های نازل شده بعد از آن این معنا را تآیید می کند . علاوه بر این مناسبت زمانی هم باهمین معنا موافق است طبیعی است که در آغاز نبوت که حضرت محمد اصل نبوت او مورد انکار و تکذیب واقع شود در صدر آیه مورد بحث آمده است : أرأیت ان کان علی الهدی او امر بالتقوی چنانچه آمده مراد ازآیه ی مذکور نبوت است بنابراین آنچه را ابوجهل تکذیب کرده است نبوت پیامبر اسلام بوده است در سوره ی قلم که بعد از سوره ی علق نازل شده است آمده است نون و القلم و ما یسطرون ما انت بنعمه ربک لمجنون ... فلاتطع المکذبین . این آیات نشان می دهد که مشرکان قریش در آغاز نبوت محمد (ص) این ادعای حضرت را انکار می کردند که می فرمود برمن فرشته ای نازل شده و مرا رسول الله خوانده است می گفتند تو مجنون و مفتون شده ای و فرشته ای بر تو نازل نشده است . در سوره ی مدثر که چهارمین سوره ی نازل شده برپیامبر است داستان معروف ولید بن مغیره رئیس وقت مشرکان قریش آمده است : ثم ادبر و استکبر (22) فقال ان هذا الا سحر یوثر (24) ان هذا الا ول البشر(25) در سوره ی تکویر که ششمین سوره ی نازل است از رویت جبریل توسط پیامبر سخن رفته است : و ما صاحبکم بمجنون (22) و لقد رءآه بالافق المبین (23) و ما هو علی الغیب بضنین (24) و ما هو بقول شیطان رجیم (25) / وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى (1) مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى (2) وَمَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَى (3) إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى (4) عَلَّمَهُ شَدِیدُ القُوَى (5) ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى (6) وَهُوَ بِالأُفُقِ الأَعْلَى (7) ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى (8) فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى (9) َأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى (10) مَا کَذَبَ الفُؤَادُ مَا رَأَى (11)

2. تکذیب قیامت : در آیات فراوانی از این آیات سخن رفته است که مشرکان قریش قیامت را انکار می کردند بعید نیست که آنها علاوه بر انکار اصل نبوت حضرت آموزه های او را نیز که وجود قیامت باشد انکار کرده باشند چون به هر حال آن حضرت به طور طبیعی علاوه بر اینکه خود را رسول خدا می خوانده حیات مجددی پس از مرگ است در خود سوره علق نیز اشاره به این حیات شده است : إِنَّ إِلَى رَبِّکَ الرُّجْعَى (8) و سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ (18)

همین طور در سوره ی قلم که بعد از علق نازل شده است آمده است : کَذَلِکَ العَذَابُ وَلَعَذَابُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (33) إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّاتِ النَّعِیمِ (34) و یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ وَیُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلاَ یَسْتَطِیعُونَ (42) خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ کَانُوا یُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ (43) فَذَرْنِی وَمَن یُکَذِّبُ بِهَذَا الحَدِیثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُونَ (44)

3. تکذیب توحید : به احتمال قوی پیامبر در همان روزهای اول از یگانگی خدا نیز سخن می گفته است لذا احتمال دارد آیه ی ان کذب و تولی ناظر به همین آموزه هم باشد در سوره ی ص آمده است : وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ (4) أَجَعَلَ الآلِهَةَ إِلَهاً وَاحِداً إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ (5) وَانطَلَقَ المَلأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ یُرَادُ (6) مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی المِلَّةِ الآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلاَّ اخْتِلاقٌ (7) َأُنزِلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ مِنْ بَیْنِنَا بَلْ هُمْ فِی شَکٍّ مِّن ذِکْرِی بَل لَّمَّا یَذُوقُوا عَذَابِ (8)

تولی

به ترتیب نزول در چند سوره از کسی سخن رفته است که از دعوت پیامبر سر بر تافته است ارأیت ان کذب و تولی ( علق- 13 ) علق چنانچه در روایات آمده است مراد از او ابوجهل است در سوره ی لیل نیز آمده است : وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى (8) وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى (9) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى (10) وَمَا یُغْنِی عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى (11) إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَى (12) وَإِنَّ لَنَا لَلآخِرَةَ وَالأُولَى (13) فَأَنذَرْتُکُمْ نَاراً تَلَظَّى (14) لاَ یَصْلاهَا إِلاَّ الأَشْقَى (15) الَّذِی کَذَّبَ وَتَوَلَّى (16)

مفسران این آیات را مدنی دانسته اند و آن را مربوط به مردی انصاری تلقی کرده اند اما یکپارچگی سوره و تناسب مضامین آن با وضعیت مکی این قول را رد می کند در روایتی نیز از ابن عباس مراد از الاشقی امیه بن خلف و نظایر او دانسته شده است بعید نیست مراد آیات سوره ی لیل نیز مانند سوره ی علق همان ابوجهل بوده باشدچون تعابیر مشترک چندی میان آیات سوره ی علق و آیات سوره لیل به چشم می خورد . یکی از تعابیر مشترک :

1.    استغنی

2.    کذب و تولی

3.    علینا الهدی

بیشتر اشتراک بین  استغنی و کذب و تولی است

 

 

 


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی نهم (شنبه 86/3/5 ساعت 10:12 عصر)

                                                              بسم الله الرحمن الرحیم

    هدی

    به معنای راه پیدا کردن است و گاهی اسم مفعول ( راه یافته ) و گاهی اسم فاعل (راه یابنده ) می شود .

    1. هدی به معنای حقیقی(جاده پیدا کردن ) : هوالذی جعل لکم النجوم لتهدوا بها فی ظلمات البر و البحر ( انعام – 96) جعل لکم فیها سبلا لعلکم تهتدون ( زخرف -10 )  

     لعلی  اتیکم بقبس اواجد علی النار هدی ( طه -10)

    2.هدی به معنای مجازی (هدایت پیدا کردن ) : ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبدنا (شوری – 52)

    چنانچه ملاحظه می شود در آیات زخرف ، انعام و طه هدی به معنای حقیقی راه یافتن به کاررفته است و در آیه ی اخیر به معنای مجازی هدایت یافتن استعمال شده است . چنان چه می فرماید که هدایت نخست برای یافتن راه و جاده به کار می رفته و بعد استعمال مجازی پیدا کرده و بر این هم اطلاق شده است نظیر : هوالذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق (توبه -33) خدا کسی است که ارسال کرد پیامبرش را با هدایت

    قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دینا قیما (انعام -161 ) من را هدایت کرده پروردگارم به راه راست دین استوار

    همان طور به طریق مجازی : ومن الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لاهدی و لا کتاب مفید ( لقمان – 20 )

    هدی در مقابل ضلالت نیز به کار رفته است :

    اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی ( بقره – 175 )

    و من یضلل الله فلا هادی له ( اعراف 186 )

    به نظر می رسد هدی در آیه ی ( ارأیت ان کان علی الهدی ) نیز به معنای هدایت یافتگی است یعنی به معنای مجازی به کار رفته است .

    ضلالت نیز مانند هدایت درمعنای حقیقی و مجازی به کار رفته است :

    1.    حقیقی : فلماراوها قالوا انا لضالون ( قلم -26 )   

    2.    مجازی : ما ضل صاحبکم و ما غوی ( نجم -2 )

    به هر حال هدایت در آیه ی سوره ی علق ناظر به وضعیت جدیدی بود که از رهگذر نبوت در حضرت محمد (ص) رخ داده بود چنانکه در آیات ذیل این وضعیت گزارش شده است .:

    -         و وجدک ضالا فهدی ( ضحی -7)

    -    و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری الکتاب و لا ایمان ولکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم (شوری -52)

    ((این چنین وحی کردیم به تو وحی از جانب خود در حالی که نمی دانستی کتاب آسمانی چیست و ایمان به کتاب آسمانی هم نداشتی اما ما آن ر انوری قرار دادیم وهدایت می کنیم هر کسی ر ابخواهیم و هدایت کردیم تورا به راه مستقیم ))

    تقوا

    ترس از عذاب خداست و بنابراین امر به تقوا شده است و پیامبر امر کرد از عذاب خدا بترسید شواهدی که این معنا بیان می کند :

    1.  لهم من فوقهم ظلل من النار و من تحتهم ظلل ذلک یخوف الله به عباده یا عباد فتقون (زمر- 16 ) برای کفار از بالای سرشان سایه هایی از آتش و زیرشان باقی مانده ی آتش است و خدا به این وسیله بندگان ر امی ترساند  ای بندگان بترسید

    2.    یا ایها الناس اتقوا ربکم و اخشوا یوما لا یجزی والد عن ولده ...(لقمان – 33 )

    3.    و اتقوا النار التی اعدت للکافرین ( آل عمران – 131 )

    اتقی در اصل به معنای وقایه گرفتن است و وقایه وسیله ی نگهداری مانند سپر در جنگ و لباس زمستانی در هوای سرد است چنانچه در قرآن هم به همین معنا به کار رفته است نظیر : والله جعل لکم مما خلق ضلالا و جعل لکم من الجبال اکنانا و 1.  لکم سرابیل تقیکم الحر و سرابیل تقیکم بأسکم  (نحل – 81 )

    (( و خدا قرار داد برای شما از آنچه که خلق کرد سایه هایی و قرار داد برای شما پیراهن هایی که نگهداری می کند شما ر ااز حرارت و پیراهن هایی نگه می دارد شما را از زیان رسیدن به شما در جنگ ))

    علاوه بر این که متضمن معنای ترس است ، متضمن معنای خود را از خطر و عذاب حفظ کردن نیز می باشد چنانچه آمده است : فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجاره اعدت للکافرین (بقره -24 )

    شاهدمعنایی که یاد شده علاوه بر خود آیات این است که درست در جای دیگر در قرآن به جای اتقوا در عبارت بالا تقوا آمده است .

    3.  یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا وقودها الناس و الحجاره (تحریم – 6) ای مومنان حفظ کنید خودتان و اهلتان رااز آتشی که هیزمش انسانها و سنگ است .

    کاملا آشکار است که مراد تقوا حفظ خود از عذاب الهی و آتش دوزخ اس تو آن به این جهت است که فعلی که موجب عذاب الهی می شود مرتکب نشویم از تقوا متضمن معنای حفظ خود از گناه هم است چنانچه در آیات ذیل دیده می شود :

     ْیَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا العِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ لاَ تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُیُوتِهِنَّ وَلاَ یَخْرُجْنَ إِلاَّ أَن یَأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ …(طلاق – 1 )


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی هشتم (پنج شنبه 86/1/9 ساعت 12:0 صبح)

                                                  بسم االله الرحمن الرحیم

    مشرکان مکه برای پسر اهمیت بالایی قائل بودند چون مال آور بود و اگر کسی پسر داشت آن را مایه ی مباهات قرار می داد .

    در سوره ی فجر آمده است :

    فأما الانسان اذا مبتلاه ربه اکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن (15) و اما اذ مبتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن (16) کلا بل لا تکرمون الیتیم (17) و لا تحاضون علی طعام المسکین (18)

    وقتی که خداوند او را امتحان می کند و اورا گرامی می دارد و نعمتی به او می دهد می گوید پروردگار مرا گرامی داشته و وقتی روزی او تنگ می شود می گوید پروردگار به من بدی کرده است ( در مورد مشرکان مکه )

    بیشتر شاهد مثال ها در آیات 15 و 16 است

    وقتی خداوند به مشرکان مالی می داد می گفتند خداوند آنها را گرامی داشته و وقتی روزی را بر آنها تنگ می کرد می گفتند که خداوند بر آنها بدی کرده است

    چنانچه در آیه ی فجر آمده است تلقی مشرکان این بود که هر که ر اخداوند ثروتی داده باشد او را دوست دارد و هر که ر ابه فقر مبتلا کرده باشد از او خشمناک است به همین جهت تصور می کردند پیامبر (ص) که به فقر گرفتار آمده است از خشمناکی خداوند بر اوست ولذا در سوره ی ضحی آمده است :

    ماودعک ربک و ما قلی (3) و للاخره خیرا لک من الاولی (4) ولسوف یعطیک ربک فترضی (5)

    پروردگارت بر تو خشم نگرفته و با تو وداع نکرده است آخرت برای تو از دنیا بهتر است .

    آیات این سوره نشان می دهد که به پیامبر به همراه رسالت دیگر چندان از ثروت خدیجه چیزی در دست نداشت به این ترتیب راز استغنای ابوجهل روشن می گردد او خود را ثروتمند و پیامبر را فقیر می دانست .به همین جهت برپیامبر غرور و فخر می ورزید . علاوه بر این او خویشاوندی نزدیکی با ولید بن مغیره رئیس مکیان داشت . ولید از موقعیت سیاسی نیز برخوردار بود و در واقع رئیس مکیان به شمار می رفت .

    رجعی

    به نظر می رسد آیه ی" ان الی ربک رجعی" تهدیدی برای ابوجهل است و هم تسلی برای پیامبر (ص)  نظیر این آیه : فاصبر ان وعد الله حق فاما نرینک بعض الذی نعدهم او نتوفینک فالینا یرجعون

    ( ای پیامبر شکیبایی کن وعده ی خدا حق است این جمع شکست می خورند ما نشان می دهیم مثل جنگ بدر یا نه به چشم خودت می بینی فوت می کنی و بعد از فوت تو به سوی ما بر می گردندو ما آنها را عذاب می دهیم )

    معانی ضمنی رجوع به رب :

    1.    مردن

    2.    زنده شدن مجدد

    3.    سوال از اعمال

    4.    مجازات ( قیامت )

    5.    تنذیر کفار و تبشیر مومنان در دنیا

    شواهد معانی ضمنی رجوع به رب :

    1.    کل نفس ذائقه الموت ثم الینا ترجعون ( عنکبوت -57)

    2.    متاع فی الدنیا ثم الینا مرجعهم ثم تذیقنهم العذاب الشدید بما کانوا یکفرون ( یونس – 70)

    3.    و اتقوا یوما ترجعون فیه الی الله ثم توفی کل نفس ما کسبت و هم لایظلمون ( بقره – 281)

    مراد از رجوع به سوی رب حضور انسان در عالم آخرت در برابر خداست چنانچه در سوره ی فجر آمده است : و جاء ربک و الملک صفا صفا (12) و جیئ یومئذ بجهنم یومئذ یتذکر الانسان و انی له الذکری (13) یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی (14).... با ایتها النفس المطمئنه(27) ارجعی الی ربک راضیه مرضیه (28)

    معنای حقیقی ارجعی این است که ما به آن دنیا برویم یعنی بمیریم و زنده شویم .

    معنای اولیه و حقیقی "رجعی"

    بی تردید رجوع معنای متفاوتی دارد و آن عبارت است از رفتن چنانچه در این آیات به کار رفته است :

    فلما رجعوالی ابیهم (یوسف -63)

    درباره ی برادران حضرت یوسف که رفته بودند به مصر و وقتی برادران یوسف به سوی پدر شا ن برگشتند .

    و لما رجع موسی الی قومه ( اعراف – 150)

    حضرت موسی طبق میعاد ووعده ای که خدا قرار داده بود به سوی طوررفته ووقتی برگشت به جانب قومش درباره ی این که چرا برای مرگ کلمه ی رجوع به کاررفته احتمالات گوناگونی قابل طرح است مهم ترین احتمال این است که آن ناظر به خلقت اولیه انسان باشد که نزد خداوند فرشتگان بود بر و بر اثر گناه و خوردن میوه ی درخت ممنوعه از نزد خدا اخراج شد . چنانچه در این آیات منعکس شده است :

    فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مما کانا فیه و قلنااهبطوا بعضکم لبعض عدو لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین (بقره – 36)

    آدم و حوا را شیطان لغزاند آن دو را اخراج کرد از آنچه که در آن بودند و ما به این دو گفتیم فرود بیایید . بعضی از شما نسبت به یکدیگر دشمن می شوید شما یک مدتی در روی زمین قرار دارید و بعد از آن دوباره برمی گردید .

    قال اهبطوابعضکم  لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین (24) قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون (25) – اعراف

    فرود بیاید از این باغ نسبت به همدیگر دشمن خواهید بود و در زمین مستقر می شوید و منافعی بدست می آورید می میرید و از اینجا به سوی پروردگار برمی گردید

    ترادف رجوع و لقاء رب :

    شواهدی از آیات نشان می دهد رجوع به سوی رب با تعابیر دیگری مثل لقاء رب مترادف است :

    1.  قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملاقیکم ثم تردون الی عالم الغیب و الشهاده فان فینبئکم بما کنتم تعملون – جمعه -8

           بگو مرگی از آن فرار می کنید شما را ملاقات می کند سپس برمی گردید به     جانب آگاه پنهان (خدا) و شما را آگاه می کند از آنچه کردید

    2.  و هو الذی یتوفاکم بالیل و یعلم ما جرحتم بالنهار ثم یبعثکم فیه لیقضی اجل مسمی ثم ینبئکم بما کنتم تعملون – انعام -60

    خدا کسی است که می میراند شما را در شب و می بینید کارهایی که در روز انجام می دهد سپس بر می گرداند سما را در آن مدت تعیین شده تمام شود .

    3. الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم الیه راجعون ( بقره – 46 )

     


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی هفتم (چهارشنبه 86/1/8 ساعت 12:0 صبح)

    بسم الله الرحمن الرحیم

    طغی

     

    از سیاق آیات علق چنین به دست می آید که مراد از طغیان تکذیب پیامبر(ص) بوده است .  چنان که درباره ی فرعون هم آمده است : اذهب الی فرعون انه طغی فقل هل لک الی ان تزکی و اهدیک الی ربک فتخشی فأراه الآیه الکبری فکذب و عصی  (نازعات – 17 الی 21)

    در خصوص ابوجهل نیز در سوره ی علق آمده است : أرأیت الذی ینهی عبدا اذا صلی ارایت ان کان علی الهدی او امر بالتقوی ارایت ان کذب و تولی (علق – 9 الی 13 )

    آیات قرآن نحوه ی طغیان ابوجهل و سران قریش را این چنین بازگومی کند :

    کذلک ما اتی الذین من قبلهم من رسول الا قالوا ساحر او مجنون اتواصوا به بل هم قوم طاغون فتول عنهم فما انت بملوم (ذاریات – 52 الی 54 )

    ( این چنین نیست هیچ پیامبری نزد پیشینیان آنها نیامد مگر این که گفتند به او تو ساحر یا مجنون هستی آیا سفارش نکردند به آن بلکه آنها قومی طغیان گر هستند ای پیامبر اسلام از مشرکان مکه روی گردان )

    فذکر فما انت بنعمت ربک بکاهن و لا مجنون ام یقولون شاعر نتربص به ریب المنون قل تربصوا فانی معکم من المتربصین ام تأمرهم احلامهم بهذا ام هم قوم طاغون (طور – 29 الی 32)

    در سوره قلم نیز که بعد از سوره ی علق نازل شده همین تعبیرات آمده است

    فلا تطع المکذبین ( قلم – 8)

    از این آیات قرآن دانسته می شود که طغیان مشرکان مکه به یکی از اشکال زیر ظهور پیدا کرده است :

    1.    تکذیب

    2.    تولی

    3.    اتهام

    4.    سحر

    5.    جنون

    6.    کهانت

    7.    شاعری

    استغنی

      

    غنا به معنای مال داشتن است و لذا در مقابل فقر آمده است

    ان یکون غنیا او فقیرا فالله اولی بهما (نساء -135)

    ( اگر غنی باشد یا فقیر خدا برای آنها سزاوار تر است )

    به جهت آنکه فرزند پسر و مال داشتن متناسب بوده به معنای فرزند داشتن هم به کاررفته : ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا ( آل عمران – 10)

    در سوره ی قلم در وصف غنای سران مشرک مکه آمده است :

    مناع للخیر معتد اثیم عتل بعد ذلک زنیم ان کان ذا مال و بنین اذا تتلی علیه آیاتنا قال اساطیر الاولین سنسمه علی الخرطوم انا بلوناهم کما بلونا اصحب الجنه اذ اقسموا لیصرمنها مصبحین ( قلم – 12 الی 17 )

    ( باز دارنده ی از مال هستند تجاوزگر گنهکار در شتگوی گنهکار دارای مال و فرزندان هستند وقتی خوانده شود آیات ما می گویند این نوشته ها ی پیشینیان است به بینی هایشان داغ می زنیم و آنها را مجازات خواهیم کرد )

    مقصود از اصحاب الجنه باغ دارانی هستند که خداوند باغ هایشان ر انابود کرد و از زبان آنان آمده است : قالوا یا ویلنا انا کنا طاغین ( قلم – 31 )

    این آیات طغیان کننده را کسی معرفی کرده است که پسر و مال فراوان داشته است ولی از آن درست استفاده نمی کند و به گناه و بی بند و باری مشغول بوده است و سرکشی می کرده است .

    در سوره ی مدثر آمده است : ذرنی و من خلقت وحیدا وجعلت له مالا ممدودا و بنین شهودا و مهدت له تمهیدا ثم یطمع ان ازید کلا انه لایاتنا عنیدا سارهقه صعودا (مدثر – 11 الی 17 )

    این آیه در مورد ولید بن مغیره است .


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی ششم (سه شنبه 86/1/7 ساعت 12:0 صبح)

                                                   بسم الله الرحمن الرحیم

    قلم

    علامه طباطبائی در ضمیمه ی آیه علم بالقلم می نویسد این آیه برای از بین بردن اضطراب پیامبر (ص) است که به او دستور خواندن داده بود در حالی که امی بود گویا فرموده است کتاب پروردگارت را بخوان و از این فرمان اضطراب به خود راه مده چون پروردگار تو کسی است که قرائت را به وسیله ی قلم به انسان آموخت حال چرا نتواند قرائت کتاب خود را بدون وسیله ی قلم بیاموزاند . همان طور که ملاحظه می شود علامه واژه ی علم و قلم را عام دانسته اند و ذیل آیه ی علم الانسان ما لم یعلم هم مراد از انسان را نوع انسان و هم مقصود از ما لم یعلم را مطلق آنچه را نوع انسان نمی داند تلقی کرده است حتی در ادامه اقوال کسانی را که مراد از انسان را خصوص آدم (ع) یا ادریس (ع) دانسته اند که بنابر روایات برای اولین بار با قلم نوشت یا همه ی انبیاء که می توانستند بنویسند ضعیف و در راز فهم معرفی کرده است البته این اقوال ضعیف هستند منتهی نمی توان قلم و علم را عام و غیر منصرف به معبودات مخاطبان قرآن در عصر نزول دانست . به نظر می رسد علم بالقلم به تورات و قلمی که تورات را می نوشتند انصراف دارد چنانچه در قرآن مراد علم و اوتو ا العلم یهودیان است و مقصود از کتاب مسطور تورات است علامه همین نظر را در خصوص آیه ی نون و القلم و ما یسطرون هم اظهار  داشته است و منظور آن را قلم مطلق و مطلق هر نوشته ای دانسته است که با قلم نوشته می شود و این در حالی است که مراد از نعمت را در آیه ی بعدش ( و انت بنعمت ربک بمجنون ) نعمت نبوت دانسته است . یکی از شواهدی که نشان می دهد مراد از قلم در مکان و زمان نزول قرآن همان قلم معهود مردم مکه است و در نزد اهل کتاب دیده و شناخته بودند آیه ی ذیل است ( ذلک  من انباء الغیب نوحیه الیک و ما کنت لدیهم اذ یلقون اقلامهم ایهم یکفل مریم و ماکنت لدیهم اذ یختصمون ) آل عمران – 44

    مفسران منظور از قلم را در این آیه چوب یا تیری دانسته اند که به وسیله ی آن قرعه می انداختند در تفسیر مجمع البیان آمده است که یهودیان به هنگام قرعه زدن همان قلمهایی را که تورات را باآن می نوشتند در ظرف آب می افکندند . هر ظرفی که قلم قرعه در آن می افتاد صاحب ظرف صاحب قرعه بود در تفسیر نمونه گزارش دیگری آمده است به این بیان که نام هر کس که بر روی قلمش نوشته شده بود به کنار نهری می رفتند و قلم هر کسی که روی آب می ماند و فرونمی رفت برنده ی قرعه بود ( هنگامی که حضرت مریم (س) در کلیسا  رفت برای اینکه سر پرستش مشخص شود قرعه انداختند )

    انسان

    اگر چه در موارد بسیاری لفظ انسان نوع انسان را حکایت می کند اما در آن موارد نیز بدون انصراف و نظارت به شخص یا اشخاص خاص در اثر و مصر نزول قرآن نیست حتی در مواردی موارد ذیل سیاق مفید این انصراف است و یقول الانسان أ إذا مامت لسوف اخرج حیا اولا یذکر الانسان انا خلقناه من قبل و لم یک شیئا – مریم – 66 و 67

    به نظر می رسد در سوره ی علق اگرچه لفظ انسان اسم جنس یا عام است اما در علم الانسان ما لم یعلم انصراف به پیامبر (ص) و در کلا ان الانسان لیطغی انصراف به ابوجهل دارد .   


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی پنجم (دوشنبه 86/1/6 ساعت 12:0 صبح)

    بسم الله الرحمن الرحیم       

    آیه ی 239 بقره در مورد واژه ی علم ← فاذاامنتم فاذکروا الله کما علمکم ما لم تکونوا تعلمون(آنگاه که ایمنی یافتید خدا را یاد کنید آنگونه که به شما یاد داد چیزی را که نمی دانستید )

    بعید نیست آیه ی علم الانسان ما لم یعلم به تعلیم سوره ی حمد و نماز در آغاز بعثت بر پیامبر (ص) اشاره داشته باشد. در سوره ی نجم نیز که ناظر به آغاز نبوت پیامبر (ص) است آمده است : و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی علمه شدید القوی ( 3 و 4 و5) در آیاتی خطاب به پیامبر (ص) گفته شده خدا به تو آنچه را که نمی دانستی آموخت این آیات نیز می تواند شاهد بر این معنا باشد که علم الانسان ... تعلیم قرآن به پیامبر ( ص) باشد . نظیر : و انزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما ( نساء – 113 ) تلک انباء الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لا قومک من قبل هذا  


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی چهارم (یکشنبه 86/1/5 ساعت 12:0 صبح)

    بسم الله الرحمن الرحیم

      اسم از سمو به معنای علو اشتقاق یافته است .اصل آن سمو است و جمع آن اسماء است مانند قنو که جمع آن اقناء است معنای آن را مشتق از سمة و یا وسم دانسته اند که به معنای علامت است اما وجه اول صحیح تر است زیرا کلمه ای که حرف اولش حذف شده مانند عده و صمه همزه ی وصل برسر آن در نمی آید

     

    سبب نام گذاری :

         نام یا اسم نقشهای گوناگونی می تواند داشته باشد و نام گذاری به اعتبار آنها صورت می گیرد :

    1.     تقدیس : گاهی مردم عملی را که می خواهند آغاز کنند آن را با نام مقدس یا بزرگی یا صاحب مقامی آغاز می کنند تابه این وسیله مبارک و پر ارزش شود و آبرو و احترام بگیرد .

    2.    تذکر : گاهی نام کسی را بر چیزی می نهند تا آن نام جاودان بماند و در خاطره ها باقی باشد

    3.    تشخیص : گاهی نیز نام چیزی یا کسی ر ابر چیزی می نهند تا آن را در اذهان تمییز دهند و در وقت نام بردن آن چیز یا کس به خاطر بیاید .به نظر می رسد در خصوص خداوند وجه اول صادق است

     

    شروع با اسم خدا :

        شروع با نام خدا قبل از اسلام هم سابقه داشته است که شروع کارها و نامه ها با نام خدا بوده است از جمله آنگاه که حضرت نوح علیه السلام به قومش فرمان داد که به کشتی سوار شوید فرمود : و قال ارکبوا فیها بسم الله مجراها و مرسها (هود – 41)

        و آنگاه که حضرت سلیمان علیه السلام به بلقیس نامه نوشت با نام خدا شروع کرد : انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم (نمل – 30)

          این سنت در دوره ی جاهلی هم وجود داشته است چنانکه آورده اند پیمان صلح حدیبیه ر ابا بسمک اللهم شروع کرده اند .

          شروع نماز هم با نام خدا بوده است و ظاهرا خدا بالحاظ همین سنت سوره ی حمد را با نام خدا شروع کرده است نمازها هم با نام خدا شروع می شد چنانکه آمده است : قد افلح من تزکی و ذکر اسم ربه فصلی (اعلی -14-15)

         بعید نیست که در سوره ی علق نیز به پیامبر (ص) دستور داده شده که نماز ر ابا نام خدا شروع کند آنجا که فرمود : اقرا باسم ربک الذی خلق

         در ذبح حیوانات نیز همین سنت تاکید شده است تا با نام خدا آغاز شود :

    یسألونک ماذا احل لهم قل احل لکم الطیبات و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلموهن مما علمکم الله و کلوا مما أمسکن علیکم و اذکروا اسم الله علیه (مائده -4)

          در سوره ی بقره آمده است که : و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم على الملائکة فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین (بقره -31) قالوا سبحانک لا علم لنا لا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم (بقره -32) قال یا آدم انبئهم باسماء هؤلاء ... قال الم اقل لکم انی اعلم غیب السماوات و الارض ...(بقره-33)

          علامه طباطبایی بر این نظر است که مراد از اسماء حقایق خارجی بوده اند نه الفاظ و نه مفاهیم ذهنی ایشان از این آیات استفاده کرده اند که اولا آن اسماء مربوط به حقایق غیبی بوده است ظاهرا ازآیه ی 33 ثانیا از عرضهم استفاده کرده است که آنها حیات و علم داشته اند ثالثا آنکه آن اسماء به خلافت الهی مربوط بوده است ظاهرا با توجه به عبارت : انی جاعل فی الارض خلیفه علامه اسماء را با این مقدمات ناظر به حقایقی می داند که نزد خداست و ان من شیء الا عندنا خزائنه ... از امام صادق علیه السلام نقل شده است که مراد از آن اسماء اسامی حجت ها ی خود  بود که در آن هنگام که ارواحی بودند از این رو آنها را از خود به خلافت شایسته تر دانست . علامه ایت روایت را با آیه موافق می داند در پایان هشدار می دهد که اگر به این موارد بر می خورید نگویید اینها از جعلیات است زیرا این آثار از معادن علم و حکمت وارد شده اند .

         با توجه به اینکه خداوند در آیه ی 30 سخن از خلقت انسان به عنوان خلیفه گفته است و در ادامه افرادی از انسانها را به آدم تعلیم داده است که فساد نمی کنند و خون نمی ریزند و بعد از تعلیم آدم به فرشتگان به سجده می افتند دانسته می شود که مراد از اسماء در این آیه انبیاء و اولیاهستند چنانچه در پاره ای از آیات قرآن انبیاء خلیفه ی الهی خوانده شده اند مانند حضرت داود علیه السلام : یا داود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق ... (ص-26) بنابراین دانسته می شود که آن اسماء عبارت بودند از اسماء انبیاء و اولیا و به آدم و فرشتگان نمایانده شدند

    واژه ی علم :

        به نظر می رسد مراد از علم الانسان ما لم یعلم کتاب آسمانی می باشد چنانچه در آیه ی دیگری آمده است : کما ارسلنا فیکم رسولا فیکم یتلو علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمه و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون (بقره -151)

     


     


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی سوم (شنبه 86/1/4 ساعت 12:0 صبح)

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    بحث اول راجع به معنای اقرأ بود . بحثی که هم اینک به آن می پردازیم تفاوت کلمه ی " قرأ" و " تلو " می باشد :

     

    به صورت ظاهری کلمه ی قرأ مترادف با کلمه ی تلو به نظر می رسد یعنی آن نیز بر خواندن نوشته از روی کتاب از حفظ  اطلاق می کنند .

    شواهد قرآنی در این باب:

    "کل طعام کان حلا لبنی اسرائیل على نفسه من قبل ان تنزل التورات قل فأتوا بالتورات فاتلوها ان کنتم صادقین"( آل عمران – 93)

    تلاوت یعنی خواندن متن مخصوصا متن آسمانی در این آیه تلاوت مربوط شده به تورات که کتاب آسمانی است . چنانچه ملاحظه می شود در این آیه تلاوت به معنای خواندن کتاب آسمانی تورات است و خداوند با همین ذهنیت تلاوت را برای  قرآن به کار برده است :

    " و اذا تتلى علیهم آیاتنا قالوا قد سمعنا لو نشاء لقلنا مثل هذا ان هذا الا اساطیر الاولین"(انفال-31)

    چنانچه بیشتر یاد شد تلاوت کتاب آسمانی به عنوان عبادت و نماز بوده است و آیه ی ذیل به گونه ای این معنا را مورد اشاره قرار می دهد :

    "اتل ما اوحی الیک من الکتاب و اقم الصلاة "(عنکبوت -45)

    از جمله ی شواهد دیگر بر این که تلاوت نیز به معنای خواندن متن آسمانی است همراه آمدن تلاوت با کتاب است نظیر :" و ما کنت تتلو من قبله من کتاب و لاتخطه یمینک اذا لارتاب المبطلون بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم ..." ( عنکبوت 48-49)

    " هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و نزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین" ( جمعة -2)

    " لیسوا سواء من اهل الکتاب امة قائمة یتلون آیات الله آناء اللیل و هم یسجدون " (آل عمران-113)

    در گذشته تلاوت کتاب آسمانی به عنوان عبادت و در نماز بوده است . یعنی برای تهذیب بوده است احتمالا به همین اعتبار تلاوت یا قرائت و یا ترتیل قرآن به معنای اقامه ی صلاة آمده است.

    "اقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا"(اسراء -78)

    "قم اللیل الاقلیلا (2)نصفه او انقص منه قلیلا(3) اوزد علیه و رتل القرآن ترتیلا(4) (مزمل )

    به نظر می رسد طبق رسم گذشته که وقتی کسی کتاب آسمانی را برای اهل کتاب قرائت می کرد و آنان در مواضعی خاص به نشانه ی اظهار تصدیق و اطاعت به سجده می رفتند . در خصوص قرآن نیز همین رسم شده است از جمله شواهد آن آیات زیر است :

    " و اذا قرئ علیهم القرآن لا یسجدون "(انشقاق- 20)- برای قرآن سجده نمی کردند به عنوان تسلیم

    " قل آمنوا به ا ولا تؤمنوا الا الذین اتوا العلم من قبله اذا یتلى علیهم یخرون للاذقان سجدا "  


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی دوم (جمعه 86/1/3 ساعت 12:0 صبح)

    بسم الله الرحمن الرحیم

    4)همراه آمدن قرآن با إقرأ باکتاب( فلا أقسم بمواقع النجوم (75)انه لو قسم لو تعلمون عظیم (76)انه لقرآن کریم (77)فی کتاب مکنون (78)لایمسه الا المطهرون (79)تنزیل من رب العالمین(80) – واقعة

    (قسم می خورم به جایگاه شهابها – که این قسم بزرگی است اگر بدانید – که قرآن گران مایه در کتابی پوشیده است – جز پاکان دست بر آن نمی سایند )

     

    5) قرآن کتاب خوانده شده (و اذا سرفنا الیک نفرا من الجن یستمعون القرآن فلما حضروا قالوا انصتوا فلما قضى ولوا الى قومهم منذرین (29)قالوا یا قومناانا سمعنا کتابا انزل من بعد موسى...(30)- احقاف

    (به خاطر بیاور زمانی که گروهی از جن را منصرف کردیم به جانب تو که می شنیدند قرآن را وقتی نزدیک قرآن شدند گفتند گوش فرادهید وقتی تمام شد برگشتند به طرف قومشان و گفتند ای قوم ما شنیدیم کتابی که نازل شده بعد از موسی ...)

     

    -         قرآن عبارت است از خواندن یک کتاب آسمانی

    به نظر می رسد کتاب در نزد عرب عصر نزول به معروف ترین و مشهورترین مصداقش یعنی کتاب آسمانی انصراف داشته است . نیز به نظر می رسد مراد از ام الکتاب نسخه ی اصلی کتابهای آسمانی است . گویا خداوند این گونه تصوری را القا کرده است که اصل کتاب نزد ماست و ما از زمانی که رسولی را بر می انگیزیم نسخه ای از آن را متناسب با زبان و مقتضای قوم او فرو می فرستیم از این رو قرآن مصدق کتابهای پیشین است و همان آموزه هایی را در بردارد که به آن رسولان یادداده شده و در کتابهایشان بوده است . (حم (1)و الکتاب المبین (2) انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون (3) و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم (4) )

    "الکتاب المبین" منظور همان وحی الهی است .

    کتاب به اعتبار این که کتاب آسمانی است . هر نوشته ای را کتاب نمی نامیدند . برای قرآن دو صورت است .( کتاب مکنون فی لوح محفوظ ) که در دست ما نیست .

     


     


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  • جلسه ی اول (پنج شنبه 86/1/2 ساعت 12:0 صبح)

    بسم الله الرحمن الرحیم

    اولین واژه ی موجود در این سوره "إقرأ"است . به نظر می رسد آنچه بر پیامبر(ص) وحی می باشد به صورت نوشته ای که در دل او نقش می بست یا حد اقل تلقی مشرکان این چنین بود که گویا آنچه پیامبر(ص) می خواند از روی نوشته است شاید به این جهت که ملاحظه ای کردند آن با ویژگی های متفاوت از سخنان عادی است نظیر این موارد :1)آهنگ متفاوت 2)متن سخنان چنان نشان می دهد که از سوی خودش نیست و گویا کسی آنها را بر او املا کرده است . 3)متن آن شبیه آنهای است که از اهل کتاب می شنیده اند که از روی کتابهایشان می خواندند لذا حتی به او نسبت دادند که اهل کتاب آن را به او می آموزد . به هر حال شواهد فراوانی از آیات قرآن به چشم می خورد که قرآن به معنای قرائت از روی نوشته است و لو آنکه آن نوشته مشهور نباشد و مثلا آن نوشته را قاری از بر کرده باشد .

     

    شواهد دلالت قرآن و إقرأ بر قرائت نوشتاری آسمانی :

    ·        قرآن و إقرأ باقلم همراه آمده است . نظیر :

    1)إقرأ باسم ربک الذی خلق ... الذی علم بالقلم  ناظر به سوره ی حمد

    2) نون و القلم و ما یسطرون و ما انت بنعمة ربک بمجنون ← ناظر به قلمی است که کلام آسمانی را می نویسد و در این آیه سخن از وحی است

    ·        مشرکان مکه قرآن را " اساطیر الاولین " خواندند . اساطیر جمع اسطوره است و سطرالکتاب یعنی کتاب را نوشت .مقصود از اساطیر الاولین نوشته های عجیب و غریب کتب آسمانی پیشین است . در کتابهای گذشته از معجزات انبیاء سخن گفته شده که عادی نبوده و شگفتی به همراه داشته مثلا تبدیل شدن چوب به مار .هم اکنون اسطوره ای که ما بکار می گیریم ریشه اش از همان مسائل است ( نظیر : و قال الذین کفروا هذا الاافک افتراه و اعانه علیه قوم آخرون فقد جائوا ظلما وزرا ) ما اگر چیزی را توجیه کنیم با استفاده از اطلاعات اولیه ای که داریم آنها اساطیر الاولین را دیده بودند و قرآن را هم این چنین می دیدند . این ها دیده بودند این سوره هایی که پیغمبر (ص) می خواند از سنخ تورات و انجیل است . این ها قرآن را اساطیر الاولین نامیدند زیرا متن و نوشته های قرآن مثل تورات است.( و قالوا اساطیر الاولین اکتتبها فهی تملى علیه بکرة و اصیلا-فرقان -5)

    به چند جهت آن را اساطیر الاولین می نامند ؛ زیرا آهنگ خاص دارد ومضمون آن هم مانند تورات است و از همان مطالبی گفته می شود که در تورات بوده به لحاظ سبک .

    مراد از "قوم آخرون" در آیه ی اول اهل کتاب است . در روایات آنان را عداس غلام حوطیب بن عبد القزی و یسار غلام علاءبن خضوص و جبر غلام عامر برشمردند که آنان یهودی بودند و تورات می خواندند.باتوجه به آیه ی بعد آشکار می شود مراد از "اعانه علیه قوم آخرون" کمک کردن به او در نوشتن قرآن است .گفتند "اکتتبها"به معنای اکتسبتها است یعنی پیامبر(ص) از آنان می خواست اساطیر الاولین را برای او بنویسند و مراد از اساطیر الاولین کتابهای آسمانی پیشین به خصوص تورات بوده است یکی از شواهد آن آیات سوره ی طور است ( و الطور(1)و کتاب مسطور(2)فی رق منشور(3))

    ·        قرآن یا إقرأ با لوح همراه است .نظیر : بل قرآن مجید (21)فی لوح محفوظ(22)

    -         در خصوص لوح : لوح برای عرب آشنابوده است . احتمالا یکی از نوشت افزارهای مشهور لوح بوده است . در قرآن آمده است که تورات بر الواحی بر حضرت موسی نوشته و نازل شده بود .

    -         در این که جنس لوح از چه بوده است در روایات آمده است که از جنس چوب یا سنگ بوده است اما به قرینه ی اینکه لوح درباره ی کشتی نوح (ع) هم به کار رفته  احتمال اینکه از جنس چوب بوده باشد قوی تر است ( و حملناه علی ذات الواح و دسر)

    -         احتمالا رنگ چوب هم سیاه بوده است زیرا معنای اشتقاقی اش متذکر همین معناست چنان که آمده است: لواحة للبشر

    -         احتمالا چوب کشتی ها را نیز برای جلوگیری از پوسیدگی سیاه یعنی قیراندود می کردند در خصوص کشتی نوح آورده اند که قیر اندود و سیاه شده بود . به نظر می رسد تعبیر لوح محفوظ هم از فرهنگ یهودی بوده است زیرا ظاهرا آنان تورات را در جای محفوظ و دور از دسترس افراد عادی قرار می دادند و تنها عالمان یهود یعنی "احبار" به آنها دسترسی داشتند .

     


     


  • نویسنده: مفسر

  • نظرات دیگران ( )

  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 0 بازدید
    دیروز: 0 بازدید
    کل بازدیدها: 25207 بازدید
  •   درباره من
  • تقریرات کلاسی درس تفسیر مشترک 1: تفسیر سوره علق - تفسیر سوره علق
    مفسر
    این وبلاگ یک وبلاگ گروهی است که برای بهره برداری و گفتمان دانشجویان رشته علوم قرآن و حدیث در مقطع کارشناسی در خصوص تفسیر سوره علق راه اندازی شده است. دانشجویان با نام خود مطلبی را یادداشت می کنند و از طریق باکس ذیل وبلاگ موضوع را به اطلاع استاد می رسانند. دانشجویان برای ورود به وبلاگ با استاد مربوط تماس بگیرید.
  •   لوگوی وبلاگ من
  • تقریرات کلاسی درس تفسیر مشترک 1: تفسیر سوره علق - تفسیر سوره علق
  •   مطالب بایگانی شده
  • مقاله ‌«تفسیر سوره علق در بستر تاریخی»
    تقریرات کلاسی درس تفسیر مشترک 1: تفسیر سوره علق
  •   اشتراک در خبرنامه
  •